فاطمه ساداتفاطمه سادات، تا این لحظه: 11 سال و 5 ماه سن داره

مادردختری

شب یلدا

دیشب بقول همسرم شب یلدا بود. البته شب یلدای تلخ دانش آموزی! من این اسم رو برای همچین شبی که یادآور خاطرات تلخ دوران خوش بچگیه گذاشتم. اصلا من نمی دونم این تغییر ساعت چه حکمتی داشت که چنین شبی که قرار بود ساعت یک ساعت عقب کشیده بشه رو کلی به اشک و گریه و ... میگذروندیم و تمام لذت عید و سال نو هم برای من خلاصه میشد در لحظه ای که باید ساعت ها رو از رو دیوار پایین می کشیدیم و یک ساعت جلو می بردیم! انگاری تو همین یک ساعت اضافه بهم کلی مشق و تمرین ریاضی میدادن که حاضر بودم ده تا اول مهر تجربه کنم ولی یک بار ساعت عقب کشیده نشه. نه اینکه فکر کنین شاگرد تنبلی بودما. نه خداروشکر تقریبا زرنگ هم بودم و از شیطنت هم خبری نبود. ولی با شروع...
31 شهريور 1392

9 ماه و نیم

سلام عیدتون مبارک یادش بخیر. عید 88 عروسی کردیم و تابستون همون سال سفر مشهد نصیبمون شد. همون سال همسری تو حرم آقا نیت کرد هرسال یکبار با هم بریم مشهد. الحمدلله تا به حال محقق شده بود و امسال هنوز قسمتمون نشده بریم. یادمه پارسال روزهای قبل ماه مبارک تو حرم از آقا خواستم بچم دختر باشه! یادمه به گنبد طلایی آقا خیره شدم و گفتم اگه دختر باشه اسم مادرتون رو روش میذارم. الحمدلله همین طور هم شد. امروز صبح فاطمه سادات که بیدار شد و داشتم شیرش میدادم ، زنگ زدم حرم آقا و وصل کردن به روضه ی منور. اشکم در اومد. اولین جمله ای که به زبونم اومد شکر خدا بود. به آقا گفتم که تابستون تموم نشده و ما هنوز منتظر دعوت نامه ایم.  بعد گو...
26 شهريور 1392
1
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به مادردختری می باشد